سلام بر پیامبر "رحمت، عدالت و قدرت"
میلاد پیامبر اکرم ص _ نشست ( آیین دوستی و دشمنی)_ دانشگاه فردوسی_ ۱۴۰۱
بسمالله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم محضر خواهران و برادران عزیز، اساتید مکرم و دانشجویان محترم.
ایام میلاد مبارک پیامبر اکرم(ص) است در باب بعضی از مناسبات اجتماعی اعم از سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، فلش بحثهایی که راجع به پیامبر(ص) و اولیای دین میشود خیلی وقتها فقط در جهت تکریم و تعظیم رهبران الهی است که البته کار لازمی است. اما وقتی نوبت به این میرسد که اینها انسانهای عالی و متعالی، بینظیر و کمنظیر هستند ولی به چه درد ما میخورند؟ ما چطور باید از اینها الهام بگیریم، بیاموزیم و چه چیزی باید از اینها بیاموزیم؟ یک مقداری در زبانها گنگ و نامهفوم و کممفهوم میشود. یکی از ضرورتهای ما این است که ارتباط این آیات و روایات را با زندگی واقعی و سبک زندگی، و سبک حیات اجتماعی و سبک سیاستورزی خودمان روشن کنیم. من چند محور از فرمایشات ایشان را که امروز هم مسئله ماست و همیشه مسئله انسان هر عصری خواهد بود اشاره میکنم و بعد هم اگر دوستان در پایان جلسه فرمایشی داشتند میشنویم و استفاده میکنیم.
اولاً راجع به نسل جوان چه در آن دوران و چه در این دوران، و ثانیاً راجع به نسل جوان بخصوص در این دوران، چند تعبیر از پیامبر اکرم(ص) عرض کنم. ببینید ایشان به عنوان پیامبر رحمت و رحمهللعالمین برای همه موجودات نه فقط برای انسانها رحمت بود خب یک سیره و سنتی دارند که اجمالاً همه هم شنیدیم و من یکی دو نمونه از آن را عرض میکنم. بعضیها برداشتشان از رحمت و عشق و محبّت این است که هدایت و موضعگیری مثل این که با رحمت منافات دارد فکر میکنند معنی رحمت این است که با همه افکار و همه اشخاص و همه سبکهای زندگی و حکومت باید لبخند بزنیم! این معنی رحمت است یعنی هم به ظالم و هم به مظلوم لبخند بزنیم! به فاسد و صالح، به هر دو با یک شیوه برخورد کنیم. حق و باطل و خوبی و بدی، مرزبندی بکنند حقوق شرعی آن افرادی که صالح نیستند حقوق آنها را انکار و کتمان بکنند و رعایت نکنند ما با دو طرف یک افراط مواجه هستیم یکی کسانی که فکر میکنند رحمت و وحدت اقتضاء میکند که ما نسبت به حق و باطل، درست و نادرست، عدل و ظلم، حساس نباشیم بگوییم اصلاً مهم نیست شما چه عقاید و چه اخلاقی دارید، چه سبک زندگیای دارید؟ فاسد و صالح نداریم، همه خوبند، همه درست میگویند، کفر و ایمان فرقی ندارد. نتیجه میگیرند که اگر شما به جبهه باطل هم لبخند بزنی و تأیید کنی اینها نوعی رحمت است از آن طرف هم دیدگاهی که میگوید وقتی کسی باطل است و منحرف است حالا چه قاصر و چه مقصر، چه مستضعف و چه معاند، وقتی کسی در جبهه ما نیست این کلاً دیگر آدم نیست! نه باید به سؤال او جواب داد، نه باید با او حرف زد، نه باید به حقوق او احترام گذاشت، پیامبر اکرم(ص) با هر دو سر این دیدگاه مخالف بودند. از یک طرف افرادی را که در جبهه حق نیستند گاهی حتی در جبهه باطل هستند اما نادان هستند مریض نیستند، بازی خوردند، بیاطلاع هستند، لجاجت نمیکنند اگر مسئله را برایشان توضیح بدهی مسیرش را عوض میکند. با اینها یک جوری باید برخورد کرد، یک کسانی که سازماندهی میکنند، فساد مالی، فساد اخلاقی، فساد عقیدتی و سیاسی را آگاهانه سازماندهی میکنند و با دشمنان درون و بیرون، متصل و هماهنگ هستند، معاند هستند آگاهانه درگیر میشوند و گوششان را به هر نوع سخن و استدلالی بستند، شما سؤالش را با دهتا استدلال هم بدهید از اول بنایش این است که گوش نکند و اصلاً به حرفهای تو گوش نمیکند! با اینها باید طور دیگری مواجه شد. تفکیک بین این تیپها را پیامبر(ص) انجام میدادند. حالا مثالی که در بعضی از منابع آمده است بگویم. موردی هست که کسی پیش پیامبر(ص) آمده، مسلمان هم نیست و این چیزها را خیلی سرش نمیشود و طبیعتاً قبول هم ندارد ولی یک چیزهایی شنیده، پیش پیامبر اکرم(ص) میآید – جامعه مدینه با ایشان بیعت کرده است - میگوید که تو فلانی هستی؟ پیامبر(ص) میگوید بله. میگوید شنیدم قصه هم میگویی؟ پیامبر(ص) فرمودند قصه هم میگویم. گفت میتوانی قصه بگویی من قصه دوست دارم، برایم قصه تعریف کن. پیامبر(ص) میفرماید بله، بنشین تا برای تو قصه بگویم. میگوید وقتی قصه گوش میکنم دلم میخواهد دراز بکشم؟ پیامبر(ص) خب دراز بکش. گفت خب سرم را کجا بگذارم بالشت ندارم؟ پیامبر(ص) فرمودند سرت را روی پایم بگذار تا برایت قصه بگویم. آن طرف آمده دارد مسخره میکند و توهین میکند، پیامبر(ص) هم میگوید سرت را روی پایم بگذار تا برایت قصه بگویم. شروع میکنند از قصص انبیاء که چه بوده و چه شده؟ این وسطهایش یا میخوابد یا خودش را به خواب میزند یک مرتبه وسط صحبتهای پیامبر خُرخُر او بلند میشود که شاید این هم توهین است. پیامبر(ص) صحبتهایشان را قطع میکنند میبینند آفتاب روی او افتاده، دستشان را اینطوری میگیرند که سایه روی سر این بیفتند و این گرما نخورد و بخوابد. خب این یک رفتار پیامبر(ص) است که طرف آمده توهین و مسخره میکند ولی ایشان اینطوری رفتار میکنند.
یکی دیگر آمده میگوید که من مسلمان میشوم منتهی دو – سهجای مسلمانی سخت است یکی این که من اصلاً حوصله نماز خواندن ندارم و این که من اصلاً مشروب را نمیتوانم ترک کنم. من عادت کردم. یکی هم این که من این که میگویید زنا و روابط نامشروع من خیلی حوصله این چیزها را ندارم من دو – سهتا دوست دختر دارم میخواهم با اینها باشم. یعنی هم مشروب بخورد و نماز نخواند و هم روابط غیر اخلاقیاش را ادامه بدهد. گفت این سهتا را اگر قبول میکنی من چاکرت هستم مسلمان هستم. مضمون فرمایش پیامبر(ص) این است که مسلمانی یک قرارداد و یک تصور نیست، مسلمانی یک سبک زندگی است اینهایی که گفتی با مسلمانی نمیشود برو هر وقت توانستی این مسئلهات را حل کنی بیا مسلمان شو. حتی نقل شده که این شخص یا یکی دیگر، میگوید من به شرطی مسلمان میشوم که در مسلمانها دخترهای خوب و قشنگ و متعدد هست من بتوانم با همه اینها دوست باشم! همین فرهنگ جاهلی الآن، که به آن فرهنگی غربی و غربزده میگوییم آن زمان هم اینها بود. میدانید در مکه همه این کارهایی که الآن میکنند این فرهنگ سرمایهداری، همه این کارها در مکه جاهلیت بود. یعنی فساد و خشونت، تعصبات شدید قبیلهای و نژادی که الآن هم در دنیا هست الآن همه جنگها روی همین چیزهاست، فساد جنسی در حد روابط ضربدری، اصلاً بین جاهلیت رسم بود که میگفت زن این با این، و زن این با او، اینطوری، یا مفاسد مختلف، لواط و همجنسبازی و زنا و فحشا، همه بود. همه چیزهایی که الآن میگویند سبک زندگی مدرن و پست مدرن است همه اینها جزو ارتجاعیترین کارهای بشر است، همه اینها در زمان انبیاء هزاران سال پیش همینطور بوده است یک عده صالح بودند و یک عده فاسد، یک عده آگاه و یک عده ناآگاه در هر دو جبهه. پیامبر(ص) فرمودند مسلمانی یک نوع انضباط اخلاقی و جنسی در آن حاکم است. مرد و زنی که با هم آزادانه و آگاهانه تعهد میبندند اینها نسبت به هم حقوقی از قبیل روابط عاطفی، جنسی، اخلاقی، روحی، اقتصادی پیدا میکنند. ولی این که هرکس آمد و رفت، این ظلم به هر دو طرف است بخصوص به زن، و بالاخص به کودکی که در اثر این روابط به دنیا میآید و نمیداند پدرش کیست.
موردی داریم که آمده به پیامبر(ص) میگوید تو کلاً چه میگویی؟! پیامبر(ص) میفرماید بنشین که بگویم. بعد او مینشیند و پاهایش را دراز میکند و میگوید میشود همینطور که داری اسلام را توضیح میدهی نانخنهای پای من را هم بگیری! پیامبر(ص) میفرمایند بله میشود. ناخنهای پای طرف را میگیرند، مشرک است و با او هم صحبت میکنند. خب این از این طرف.
راجع به حقوق حیوانات میفرماید این کاروانی که میآید و زودتر از بقیه با فاصله میرسند در دادگاه شهادت اینها را قبول نکنید. چرا؟ چون حیوان را تازونده، به حیوان راه نکرده، زودتر از همه رسیده! لذا این عادل نیست و شهادت او را در دادگاه قبول نکنید چون حقوق حیوان را رعایت نکرده است.
راجع به گیاهان، دیدند کسانی نسبت به گل و درخت و گیاهان توجه ندارند و فکر میکنند اینها اشیاء هستند لگد میکنند، آب نمیدهند و... پیامبر(ص) فرمودند «عمَّتُکُم النخله» این درختهای نخل عمه شما هستند «خالتکم الزیتون» درختان زیتون خالههای شما هستند، با گیاهان و طبیعت درست برخورد کنید این گیاه تشنه است. خب اینها را از این طرف داشته باشید.
از آن طرف، حساسیت در مورد جوانان. یک تعبیری از ایشان است که فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ مَلَکاً یَنْزِلُ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ یُنَادِی یَا أَبْنَاءَ الْعِشْرِینَ، خدا فرشته و فرشتگانی دارد که هرشب نازل میشوند و الهام و زمزمه در گوش دل جوانان میکنند که جوانان 20 ساله، جوانانی که در دهه 20 عمرتان هستید جِدُّوا، جدی باشید، وَ اجْتَهِدُوا، پرتلاش باشید به خودتان و زندگیتان، به برنامههایتان جدی نگاه کنید، هدف داشته باشید، مکتبی باشید، وَ اجْتَهِدُوا، واندهید، سستی نکنید و با همه توانتان تلاش کنید، خودتان را خسته کنید، راحتطلبی و شوخی کردن با مسائل که آقا عقایدت چیست؟ بگوییم مهم نیست، اخلاقت چیست؟ خیلی مهم نیست! نماز و روزه چی؟ آنها خیلی مهم نیست! مواضع اجتماعی و سیاسی؟ مهم نیست! پیامبر(ص) فرمودند همه اینها مهم هستند. پیامبر(ص) به جوانان خیلی خوشبین بودند، به سن بالا و نسلهای قبل کمتر امید داشتند این خیلی جالب است خودشان هم فرمودند که: «اُوصیکُمْ بِالشُّبّانِ خَیْرا فرمودند وصیت مهم من به جوانان است و به جوانان و نوجوانان توجه ویژه داشته باشید، فَإنَّهُمْ، قلبهای جوانان پاکتر است، روحشان لطیف است، حساس هستند، احساسات در آنها صادقانهتر است، أَرَقُّ أَفْئِدَةً، قلبهایشان رقیقتر است، سنی از آنها میگذرد کمکم آلوده میشوند، محافظهکار میشوند اهل معامله میشوند، خودخواهی، چرتکههای مادی میاندازند. پیامبر(ص) فرمود جوانان پاکترند، صادقترند، عدالتخواهترند، فداکارترند، مراقب باشید و به آنها بپردازید، به نیازهایشان، به حقوقشان، به عقایدشان. اِنَّ اللّهَ بَعَثَنى بَشیرا وَ نَذیرا، پیامبر(ص) فرمود خداوند من را فرستاد با خبر خوب و خبر بد. خبر خوب برای بشریت که بهشت در پیش است و خبر بد که جهنم هم هست، من با این دو خبر از سوی خداوند برانگیخته شدم که بگویم دوتا مسیر است، انتخاب با خودتان هست، اما میدانید چه کسی کنار من ایستادند؟ و چه کسانی جلوی من ایستادند؟ فَحالَـفَنِى الشُّبّانُ وَ خالَفَنِى الشُّیوخُ، جوانان با من همقسم شدند و کنار من ایستادند، و پیرمردها در جبهه مقابل من ایستادند. آنهایی که پرچم توحید را بالا بردند جوانها بودند، بیشتر اینها جوانان بودند که آمدند. ما در همین انقلاب هم دیدیم، چون نسلی که سن او گذشته، به وضع موجود عادت کرده و یک مقدار هم محافظهکار میشود و در کنار حق و باطل، به فکر منافع خودش هم هست و ملاحظات شخصی بیشتر میکند گاهی هم اصلاً کل ملاحظات او شخصی میشود. توجیه میکند، تنبلی میکند. پیامبر(ص) فرمود جوانانی که آگاه بودند اینطوری نبودند. جوانی هم که ناآگاه باشد و در محیط نادرستی تربیت بشود آن هم جدی و بیملاحظه در جبهه باطل میشود. فرمودند که این قلبها را تا وقتی که هنوز تازهاند و این ذهنها تا وقتی جوان هستند با اینها باب گفتگو و تعامل را باز کنید. بیشترین امید من تا ابد به جوانان است. در روایت هم داریم که امام زمان(عج) آن انقلاب بزرگ جهانی که راه میافتد که تمام حکومتهای فاسد جهان سرنگون میشوند در روایت داریم که تقریباً همه یاران امام زمان، جوانان هستند و بین آنها افراد مسن کم پیدا میشوند چون وقتی ما ریشهایمان سفید میشود یعنی به همین اندازه ما با این دنیای موجود خو و عادت کردیم و کنار آمدیم. وقتی کسی کنار میآید دیگر نمیتواند انقلاب کند و اصلاح کند و کمکم خودش را تطبیق میدهد. و بعد بخصوص پیامبر(ص) توجه دادند به جوانانی که در اوج غریزه جنسی و نشاط و هیجان هستند و خودشان را مدیریت و کنترل میکنند و در مسیر خداوند و حق قرار میگیرند، پیامبر(ص) راجع به اینها بطور خاص فرمود، با ابوذر صحبت میکردند فرمودند: «یا أَباذَر! ما مِنْ شابٍّ یَدَعُ لِلّهِ الدُّنْیا وَلَهْوَها وَأَهْرَمَ شَبابَهُ فى طاعَةِ اللّه ِإِلاّ أَعْطاهُ اللّهُ أَجْرَ إِثْنَیْنِ وَسَبْعینَ صِدّیقا.» ایا اباذر، هیچ جوانی تا ابد نخواهد بود که بخاطر خدا از لذتهای نامشروع بگذرد خودش را مدیریت کند، و سرگرمیهای مفتبازانه و عرم هدردِه را کنار بگذارد و در اوج جوانی و نیاز و ظرفیت لذتهای درست و نادرست عمرش و جوانی و استعدادش را صرف راه خدا و مسیر حق کند. ما در این انقلاب بچههایی داشتیم که تمام دوران جوانی و نوجوانیشان در انقلاب، خدمت به محرومین، در جنگ، در درگیری با گروهکها، در تلاشهای علمی برای پیشرفت کشور، اردوهای جهادی و... تمام عمرشان اینطوری گذشت و موها و ریشهایشان سفید شد. فرمودند جوانانی که به جای این که دنبال منافع شخصی و لذائذ خودشان باشند اینها را برای خدا و حق رها میکنند و خودشان را به خطر میاندازند، بدون طلبکاری ضررهای مالی را تحمل میکنند وَأَهْرَمَ شَبابَهُ فى طاعَةِ اللّه و در راه خدا و مسیر حق، توحید و عدالت، پیر میشوند، موهایشان سفید میشود ِإِلاّ أَعْطاهُ اللّهُ أَجْرَ إِثْنَیْنِ وَسَبْعینَ صِدّیقا.» خداوند پاداش 72 صدّیق، به آن جوان دختر یا پسر عنایت میکند. یعنی یک جوان است ولی معادل با 72 صدّیق است. صدّیق کیست؟ صدّیق اشخاص صادق درجه یک که در تاریخ تعداد آنها کم است که قرآن صدّیقین را در کنار انبیاء میگذارد. میفرماید انبیاء نبیین و صدّیقین و شهدا. پیامبر(ص) فرمود جوانی که جوانیاش را به جای این که در مسیر باطل یا لهو بگذارد و عمرش را هدر بدهد و این که امروز چه میخواهم فردا چه میخواهم یا امروز چه کار کنم که فردا بیشتر بهم خوش بگذرد و... جوانی که عمرش را صرف ارزشهای الهی و توحیدی میکند و خودش را فدای جامعه میکند، در جنگ، در انقلاب، در اردوهای جهادی، خدمت به فقرا و محرومین، مبارزه با جبهه ضد انقلاب و دشمنان حق، فرمودند هر کدام اینها معادل 72 صدیق هستند. این تعابیر بلند پیامبر جوانان اینطوری است حتی در مورد جوانی که فاسد است، حالا گناه که همه کرده و میکنیم، کسی بین ما نیست که بگوید گناه نکردیم و نمیکنیم! کسی هست؟ بین شما کسی هست که الآن بگوید من اصلاً گناه نکردم که این یک دروغش! این یک گناه که قطعی است! همه ما گناه کردیم و همه ما گناهکاریم، قبلاً گناه کردیم، الآن هم گناه میکنیم، بعد هم گناه خواهیم کرد ما معصوم نیستیم برای همین هم گفتند که استغفار کنید، چون گناه میکنیم، ظلم میکنیم، گناه اقتصادی، گناه اخلاقی، گناه سیاسی، انواع و اقسام گناهها، خانواده. پیامبر(ص) فرمودند ما دنبال جوان معصوم نیستیم اصلاً نمیتواند. پیامبر(ص) خداوند جوان گناهکاری را که شرمنده است و از خداوند معذرت میخواهد و دلش میخواهد که اصلاح شود و تغییر مسیر بدهد خداوند چقدر چنین جوانی را دوست دارد. خداوند عاشق جوان فاسد و گناهکاری است که شرمنده است، در مسیر نادرستی بوده، شرمنده است و میخواهد خوداصلاحی کند. توبه کند. توبه یعنی چه؟ یعنی انقلاب علیه خود، هرکسی شجاعت این را ندارد که علیه خودش انقلاب کند. خطاهای خودش را بشناسد، بپذیرد و بفهمد مسیر درست کجا بود؟ بپذیرد که من کجاها اشتباه کردم؟ شجاعت گفتن من اشتباه کردم، این خیلی شجاعت مهمی است. پیامبر(ص) فرمودند خداوند جوان فاسد و گناهکاری را که شرمنده است و بنا ندارد این مسیر را ادامه بدهد و دوست دارد برگردد خداوند عاشق این جوان گناهکار است.
حتی یک روایتی دیدم که این خیلی تعجب دارد فرمودند اگر یک آدم عابد نمازشبخوان خیلی متدیّنی است اما ته دلش هم این است که خب الحمدلله ما بهشتی هستیم بیچارهها بقیه میخواهند چه کار کنند؟ یعنی ته دلش یک عُجب و غروری دارد که به بقیه که نگاه میکند انگار که یک بهشتی دارد به جهنمیها نگاه میکند! تمام عمرش هم عبادت کرده، اما یک جوانی کنار این است که این گناهکار است گناه کرده ولی معذرتخواه و شرمنده است از خداوند خجالت میکشد، پیامبر(ص) فرمودند آن جوان گناهکار به خدا نزدیکتر است تا این عابدی که خودبزرگبین است و میگوید ما که بهشتمان گارانتی دارد و درست شد و اهل نجات هستیم بقیه میخواهند چه کار کنند! این خیلی عجیب است. پیامبر(ص) میفرمایند این آدم گناهکاری که شرمنده است و بنا دارد خودش را اصلاح کند و به خدا نزدیکتر است تا آن کسی که این گناهان را نکرده و فکر میکند که یک کسی است و از خدا طلبکار است. اما فرمودند در عین حال نسبت به ظلم و گناه و فساد حساس باشید. بعضیها میخواهند همه را جذب کنند طرف میگوید مشروبخوار است، قاچاقچی است، دزد است، همه با هم! همه با هم مساوی هستید همه درست میگویید!
پاپ دید همه دارند از مسیحیت فرار میکنند و کلیساها خلوت است گفت اینطوری که میگویند نیست، در واقع جهنم نیست الکی گفتند جهنم هست که شما کار خوب انجام بدهید و الا جهنمی در کار نیست. خدای ما مسیح خیلی مهربان است! همه به بهشت میرویم! لیبرالها، کمونیستها، همجنسبازان، همه به بهشت میرویم! این را گفت. گفتم پس مواظب باشیم ما به بهشت نرویم چون خیلی خطرناک است همه آنجا هستند! خب این که بگوییم همه مساوی هستند، نه همه مساوی نیستند، اعمال درست و نادرست همه مساوی نیستند. همین خداوند به پیامبر(ص) میفرماید که: «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فٰاسِقاً لاٰ یَسْتَوُونَ» (سجده/ 18)؛ آیا مؤمن و فاسق، انسانی که سبک زندگی پاک دارد با آن کس که زندگی ناپاک دارد اینها با هم مساوی هستند؟ «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ» (زمر/ 9)؛ آیا آنهایی که میدانند با آنهایی که نمیدانند و نمیفهمند مساوی هستند؟ «... تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ ...» (رعد/ 16)؛ آیا تاریکی و نور با هم مساوی است؟
میخواهی جذب کنی میگویی که تاریکی و نور نداریم! حق و باطل نداریم! همه درست میگویید! همه حرفها محترم است همه درست میگویید! یعنی چه؟ یعنی همه پیامبرها حرف مفت به ما زدند و اصلاً خدا بهشت و جهنم، حق و باطل، عدل و ظلم، انگار همه اینها دروغ است. این جاذبة جذب که همه خوب است، همه درست است و... این غلط است. این به معنای انکار پیام همه انبیاء است، این یعنی درست و نادرست نداریم. یعنی عقل و اخلاق حرف مفت است.
اما از آن طرف که بگوییم هرکس که یک فساد و گناهی خطایی دارد این دیگر کلاً باید از او مأیوس بود و باید او را مأیوس کرد؟ نه. قرآن میفرماید که اگر خداوند همه گناهان را ببخشد یک گناه را نخواهد بخشید و آن مأیوس شدن از خداوند است. این را نخواهد بخشید. همه گناهان تو را ممکن است ببخشند اما اگر بگویی که خدا من را نمیبخشد پیامبر میفرماید این را خدا نمیبخشد. اگر کسی گفت خدا من را نمیبخشد، پیامبر(ص) فرمود خداوند این آدم را قطعاً نمیبخشد. چون از خداوند مأیوس شده است بله نباید مأیوس کرد و مأیوس شد. نباید راه برگشت و اصلاح افراد را بست. نباید از بالا به پایین به افراد نگاه کرد اما از آن طرف هم نباید بگوییم که مهم نیست نمازخوان و بینماز مساویاند! باحجاب و بیحجاب مساویاند! باتقوا و بیتقوا مساویاند! نه مساوی نیستند هرگز پیش خداوند مساوی نیستند! بله حقوق شهروندیشان مساوی است اما ارزششان یکی نیست. آن جوانی که جان و امکاناتش را در راه حق به خطر میاندازد با آن کسی که به خطر میاندازد در راه باطل یا در راه هوسهای شخصیاش اینها با هم کجا مساوی هستند؟ یعنی پیامبر(ص) و ابوجهل مساویاند؟! حسین و یزید مساویاند؟! مساوی نیستند.
خواهش میکنم دو طرف قضیه که را دارم عرض میکنم دقت کنید. گفتند یک جوانی هست که پسر خوش اخلاقی است ولی خب مشروب میخورد! پیامبر(ص) فرمود با یهودی و مسیحی سلام کنید به این آدم سلام هم نکنید، کسی که مشروب میخورد، به او لبخند نزنید، ارزشهای مختلف دارد خوش اخلاق است، اهل کار است، مؤدب است، فقط مشروب میخورد پیامبر(ص) فرمود با او ازدواج نکنید، جواب سلامش را ندهید و به او سلام نکنید! این خط قرمزها را رعایت کنید. پیامبر(ص) فرمودند: «لاتصادقوا شارب الخمر» با اینها که خط قرمزهای الهی را رعایت نمیکنند معاشرت نکنید «فان مصادقه ندامه» علاوه بر این که او را تشویق میکنید خودتان را هم در خطر میاندازید. چون به اینجور افراد نمیشود اعتماد کرد چون هر کاری از اینها برمیآید! کسی که عقل و ارادهاش کار نمیکند چون آدم معتاد و مشروبخوار نه عقل او و نه اراده او درست کار نمیکند. وقتی با چنین افرادی قاطی میشوید زندگی خودتان و دنیا و آخرت خودتان هم در خطر است.
پیامبر(ص) نگاهشان به کودکان افتاد فرمودند: «رُوِیَ عَنِ النَّبِیِ(ص) أنَّهُ نَظَرَ إلى بَعضِ الأطفالِ فَقالَ: وَیلٌ لِأَولادِ آخِرِ الزَّمانِ مِن آبائِهِم. فَقیلَ: یا رَسولَ اللّهِ، مِن آبائِهِمُ المُشرِکینَ؟ فَقالَ: لا، مِن آبائِهِمُ المُؤمِنینَ؛ لا یُعَلِّمونَهُم شَیئا مِنَ الفَرائِضِ، و إذا تَعلَّموا أولادُهُم مَنَعوهُم، و رَضوا عَنهُم بِعَرَضٍ یَسیرٍ مِنَ الدُّنیا، فَأنا مِنهُم بَرِیء، و هُم مِنِّی بُرآءٌ» این کودکان معصوم هستند، پاک هستند، اما وای بر پدران و مادرانشان، دورههایی خواهد رسید، وای بر سرنوشت این بچهها از دست پدران و مادرانشان. یکی از اصحاب پرسید یعنی پدران و مادرانشان مشرک هستند؟ پدران و مادران مشرک و کافر را میگویید؟ فرمودند نه، آنها که هیچ، پدر و مادران مسلمان، که چی؟ «مِن آبائِهِمُ المُؤمِنینَ؛ لا یُعَلِّمونَهُم شَیئا مِنَ الفَرائِضِ، و إذا تَعلَّموا أولادُهُم مَنَعوهُم، کسانی که به فکر شکم و لباس و تفریح و خوشگذرانیهای بچههایشان هستند ولی به فکر تربیت عقلانی، اخلاقی و دینی بچههایشان نیستند، حتی اگر سن خود بچه بالا رفت که سراغ این مسائل میرود مثلاً میرود مسجد محل، بسیج، اردوهای جهادی و... پدر و مادرها عوض این که او را تشویق کنند مسخرهاش میکنند!
من یک وقتی مشهد سوار ماشین شده بودم یک راننده تاکسی گفت که آقا بچههای من چیز هستند – من فکر کردم بچههایش معتاد شدند و یک مشکل و فسادی چیزی دارند گفتم مهم نیست انشاءالله درست میشود- پرسیدم مگر بچههایتان چطوری هستند؟ گفت آقا یکسره توی مسجد هستند توی روستاها میروند به این گداها کمک میکنند، اردوهای جهادی را میگفت! همهاش دنبال این چیزها هستند. گفتم الآن ناراحتید یا خوشحالید یا دارید شوخی میکنید؟ گفت آخه ما اهل این کارها نیستیم نه من و نه مادرش اصلاً نماز هم نمیخوانیم! من نمیدانم این بچههای ما چرا اینطوری ناباب شدند! واقعاً هم میگفت. من فکر کردم دارد مسخرهبازی میکند، گفتم شوخی میگویید یا جدی؟ گفت نه واقعاً میگویم، من و مادرش اصلاً نماز و روزه انجام نمیدهیم ولی اینها نماز مستحبی میخوانند، یعنی میخواست بگوید منحرف شدند چه کار کنم؟
پیامبر(ص) فرمود بعضیها اصلاً برایشان مهم نیست که بچههایشان نماز میخوانند یا نه؟ یا آنهایی که مهم است ولی بد برخورد میکنند و درست نمیتوانند به بچهها تفهیم کنند فکر میکنند فقط با فشار و دعوا و درگیری میشود بچه را مؤمن کرد و فرمودند بچههایتان دارند به خودتان نگاه میکنند. چون بعضیها میگویند که بچهها فلان هستند و... انگار که پدر و مادرها خوب هستند ولی بچهها خراب هستند! خب خود پدر و مادرها مشکل دارند، انگار نسل قبل همه درست هستند و میخواهند نسل بعد را درست کنند. خیلی از همین بچههایی که نمیفهمند نه مسائل اجتماعی، نه دینی، نه سیاسی، نه هیچی.
پریروزها یکی از همینهایی که میزد و آتش میزد شعار میداد مرگ بر ویکتاتور. بعد به او گفته بودند که چه میگفتی؟ گفت مرگ بر ویکتاتور. گفتند خب معنی ویکتاتور چیست؟ گفت من نمیدانم چیه ولی هرچه هست بد است! بعد آن رفیقی که با او بود او دانشمندش بود گفت آقا این ویکتاتور اینV که اینطوری میکنند این V که اینطوری به معنای پیروزی است. خب این آدم را که نباید باهاش برخورد کرد بلکه باید این را محکوم کنند که باید دهتا کتاب بخوانی و بعد هم بگویند از تو امتحان میگیریم و باید بالای 12 بگیری زیر 12 قبول نیست.
خب تعلیم و تربیت و آگاهی از آن طرف، و بعد وقتی که بچه خودشان میروند اینها کسی هستند که مَنَعوهُم، جلوی بچههایشان را میگیرند و میگویند بچههای ما دارد منحرف میشوند بچه ما جبهه میرود! نماز میخواند! و... زمان جنگ یکی از رفقای ما که غواص بود و خیلی فداکار بود، معمولاً دوشنبهها و پنجشنبهها روزه بود، هیکلش هم نحیف، سجدههای طولانی داشت، پدرش تقریباً ضد انقلاب بود و خیلی هم متدین نبود، ایشان میگفت وقتی من از جبهه مشهد میروم و توی خانه غذا میخورم سعی میکنم کمتر غذا بخورم و اگر هم بخورم سریع میروم بیرون خمس آن را میدهم چون پدرم در عمرش نه خمس داده نه وجوهات، اصلاً این چیزها را قبول ندارد و من نمیخواهم غذایی که شبهه داشته باشد بخورم. یک همچین آدمی بود. این میگفت هروقت از جبهه خانه میروم مثلاً یکی دو هفته مرخصی آمدم همهش منتظرم که زود تمام بشود فقط به احترام پدر و مادرم میروم که آنها را ببینم از اول تا آخر پدرم توهین میکند به انقلاب، چون قرآن میفرماید پدر و مادرتان اگر مشرک هم بودند توهین نکنید، اگر دستور غلط دادند به حرف نکنید ولی توهین هم نکنید. من تحمل میکنم با من دعوا میکند که چرا میروی جبهه؟ فشاری که روی من میآید از فشار آتش دشمن توی عملیاتها بیشتر است! آنجا من راحت تحمل میکنم ولی اینجا سختم هست، میگفت هر وقت میآیم به من میگویند آقای خمینی چرا خودش جبهه نمیرود؟! برای چی شماها را میفرستد؟ اگر راست میگوید خودش برود. و رَضوا عَنهُم بِعَرَضٍ یَسیرٍ مِنَ الدُّنیا، فَأنا مِنهُم بَرِیء، و هُم مِنِّی بُرآءٌ. از یک چنین پدر و مادرهایی بیزارم آنها هم از من بیزارند تا ابد آنها ما را قبول ندارند و علیه ما موضع میگیرند و ما را مسخره میکنند.
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند که حریم خصوصی و عمومی را از هم جدا کنید. در حریم خصوصی افراد فضولی و تجسس نکنید که مثلاً در موبایلش چه دارد؟ در اتاقش چی دارد یا در خانهشان خودشان دارند چه کار میکنند؟ هر کاری میکنند این نه به حکومت مربوط است نه به دیگران و نه به شما. «لاتجسّسوا» تجسس در حریم خصوصی افراد حرام است. آقا من شک کردم برویم پیگیری کنیم، ببینیم، من حدس میزنم اینها در خانهشان فساد اخلاقی دارند، مشروب و مواد مصرف میکنند، روابط نامشروع دارند و... چه کار کنیم؟ هیچی برویم تحقیق کنیم ببینیم واقعاً دارند یا نه؟ این حرام است. حتی اگر مطمئن هستید دارند نباید ما برویم توی خانه کسی، توی اتاق خوابش، توی حریم خصوصیاش و افراد دیگر بروند تجسس کنند که بروند گناه کشف کنند! اما از حریم خصوصی به بیرون یعنی حریم عمومی، دیگر خیابان، دانشگاه، پارک، اتوبوس، اینها دیگر حریم خصوصی نیست؟ از خانهتان که بیرون میآیید حریم عمومی است. حریم عمومی را حتی اگر خودت به یک چیزی عقیده نداری، - همه جای دنیا هم همینطور است – اگر آن را عقیده نداری باید آن قانون را رعایت کنید.
ببینید پیامبر(ص) میفرمایند: «إِنَّ اَلْمَعْصِیَةَ إِذَا عَمِلَ بِهَا اَلْعَبْدُ سِرّاً، اگر یک کسی در حریم خصوصی خودش دارد گناهی فسادی کاری میکند لَمْ تُضِرَّ إِلاَّ عَامِلَهَا، فقط کننده آن کار خودش ضرر میبیند میگوید من میخواهم به جهنم بروم به شما چه؟! خب برو. به جهنم که میخواهی به جهنم بروی برو. اما اگر توی جامعه بیایی و بگویی میخواهم بقیه را هم با خودم به جهنم ببرم، میخواهم جامعه و محیط اجتماعی را فاسد کنم اینجا دیگر اینطوری نیست. شهر خودم هست! نه شهر تو نیست، شهر همه است، اینجا حقوق عمومی است، حقالناس است و مشمول قانون قرار میگیرد و با حریم خصوصی فرق میکند. فرمودند اگر یک کسی یک گناهی را در حریم خصوصی انجام میدهد فقط دارد به خودش صدمه میزند خب اختیار دارد! البته نزدیکان و دوستان او کمکش کنند و به او تذکر بدهند اما اگر میخواهد ادامه بدهد شما به زور کسی را که نمیتوانید به بهشت ببرید! آگاهش بکن، تربیت هم بکن، البته پدر و مادر وظایفشان بیشتر است و با بقیه فرق میکنند اما تصمیمش را بالاخره خودش میگیرد ولی آگاهانه تصمیم بگیرد و فردا نگوید که به من نگفتید من که خبر نداشتم! بلکه بتوانیم به او بگوییم همه چیز را به تو گفتیم و تو همه چیز را فهمیدی و خودت تصمیم گرفتی، میخواهی حتی پسر حضرت نوح(ع) باش، زن حضرت لوط(ع) باش، از آن طرف هم فرعون باش بهشتی میشوی. از آن طرف زن حضرت لوط جهنمی میشود زن فرعون بهشتی است یعنی جبر خانواده و محیط خانه نیست البته اثر دارد. بعد پیامبر(ص) فرمودند: وَ إِذَا عَمِلَ بِهَا عَلاَنِیَةً، اما اگر کسی بخواهد بیاید توی خیابان و در عرصه عمومی علناً شروع میکند یک فساد یا یک گناهی را انجام میدهد وَ لَمْ یُغَیَّرْ عَلَیْهِ، اگر جلوی او نایستید اگر کسی به او اعتراض نکند و اگر همه بایستید نگاه کنید أَضَرَّتِ به اَلْعَامَّةَ، به کل جامعه تبر میزند! به تک تک شهروندان ضربه زده است. پیامبر(ص) فرمودند اگر کسی در حریم عمومی میآید گناه و فسق و فجوری میکند این مثل کسی میماند که کسی توی قایق و کشتی نشسته و دارد قایق را سوراخ میکند بعد به او بگویید چرا این کار را میکنی؟ بگوید دلم میخواهد به شما چه مربوط است مسئله خودم است. پیامبر(ص) این مَثَل کسی است که توی قایقی نشستی و این دارد زیر خودش را سوراخ میکند! بعد به او میگویید که آقا چه کار میکنی؟ بگوید به تو چه مربوط است زیر خودم است! این بخش مربوط به من است، من میخواهم همینجایی ک مربوط به من است سوراخ کنم! اینجا را اگر سوراخ کنی همه با هم غرق میشویم فقط تو که غرق نمیشوی! اگر میخواهی فقط تو غرق بشوی بپر توی آب! نمیتوانیم اجازه بدهیم تو قایق را سوراخ کنی چون همه با هم چوب تو را میخوریم این تفاوت این عقیده است. بعضیها اصلاً به حجاب عقیده ندارند، من دوست دارم شراب بخورم! من ماه رمضان روزه را قبول ندارم میخواهم روزه بخورم! این دو بُعد دارد یک بُعد، بُعد شخصی آن است که بین تو و خداست که آنجا هیچ کس حق ندارد دخالت دارد به زور بگوید باید روزه بگیرید و به زور بگوید باید حجابت را رعایت کنی. کجا؟ توی حریم خصوصیتان. یعنی توی خانهات با رفقا و فامیلت همهتان مثل هم هستید شما خودتان هر کاری میخواهید بکنید ولی از درخانه که بیرون میآیید عرصه عمومی است خصوصی نیست. اینجا بگویی من میخواهم مشروب بخورم من میخواهم بیایم بیرون مشروب بخورم، حق ندارید عرصه عمومی است. من میخواهم ماه رمضان روزه بخورم! بخور. بین تو و خداست، و نتایج آن را هم خواهی دید. اما میگوید من میخواهم از خانهام بیرون بیایم و توی حریم عمومی، ماه رمضان روزه بخورم، اجازه نداری، اینجا حریم عمومی و حقالناس است. دیگران مطرح هستند. فضای عمومی جامعه است. بدن خودم هست، لباس خودم هست، بله بدن خودت هست، لباس خودت هست اما خیابان خودت نیست. توی خانهات هر لباسی میخواهی بپوشی، نپوش، کلاً لخت مادرزاد باش! مِلک خصوصیات است. تازه همانجا هم کسی نمیتواند اینطور بگوید مثل این است که کسی بگوید خانه خودم هست بعد لخت مادرزاد بیاید توی هال، مثلاً برادر و خواهر، پدر و مادر نشستند! از توی اتاق شخصی خودت که بیرون میآیی دیگر حریم خصوصی نیست، بگویی خانه خودمان است بعد شلوارش را جلوی مادرش دربیاورد! شلوار خودم است، بدن خودم هست، خانه خودم هست! مثل این است که کسی بگوید من اصلاً به قوانین راهنمایی عقیده ندارم اصلاً کلاً به نظر من درست نیست. خیلی خوب عقیده نداشته باش. ولی سر چهارراه که رسیدی باید رعایت کنی، چراغ که قرمز شد میخواهی عقیده داشته باش میخواهی نداشته باش! باید بایستی. چون دیگران هم هستند حقوق دیگران مطرح است. پس تمام این احکامی که میگویند اجباری، آزادی، دو بُعد دارد آن بُعدی که شخصی است بین تو و خداست، بله، هیچ الزامی ندارد کسی حق دخالت ندارد نمیشود مجبور به انجام یا ترک آن کرد، تویی و خداوند. اما آن بُعد که توی جامعه میآیی به سرنوشت بقیه مربوط است. من میخواهم لخت راه بروم! خب راه برو، ولی برو توی جنگل، توی بیابان، ولی توی شهر نمیشود.
جالب است پریروزها یکی از همینها توی اروپا خودش را کاملاً لخت کرده، آن بالا بعد وایساده گفته این بدن چشه که اینقدر با این مخالف هستند! این به خیالش کسی با این بدنها مخالف است! شماها از همینها شیر خوردید، بزرگ شدید، همه از همان شیر خوردند. حالا جالب است پلیس آنجا – هلند بود- پلیس آنجا او را گرفته و گفته دیوانه اینجا خیابان است مگر اینجا حمام است آمدی لخت مادرزاد شدی؟ گفته بدن خودم هست، شیر خودم هست خیابان خودم هست. گفته حالا که اروپاییم آزادی هست لخت بشویم! نخیر اینطوری نیست. توی خود واشنگتن اگر کسی شیشه مشروب را علنی توی خیابان بیاورد و نپوشاند جریمه میشود. خیلی جالب است، با مشروب که مخالف نیستند ولی مشروب میخری باید بگذاری توی پاکتهایی که توی آن دیده نشود بیرون بیاوری. یا روابط نامشروع کاملاً آزاد و قانونی است، کنار خیابان میگوید نباید این کار را بکنی، محل خاص دارد، باید مالیات آن را بدهی، قوانین را رعایت کنید و یک کاری هم بکنید که کمتر ایدز بگیرید ولی کنار خیابان نمیگذاریم.
یکی از دوستان میگفت سنگاپور بودم، میگفت آدامس جویدن توی اتوبوس ممنوع است پلیس میگیرد، گفتم برای چی؟ گفت برای این که میگویند آدامس میجوند بعد پشت صندلی اتوبوس میچسبانند و میروند! بعد این طرف بگوید دهان خودم هست، آدامس خودم هست! میگوید بله، ولی اتوبوس خودت نیست. من خودم دانشگاه توکیو دیدم، سالهای قبل جلسه دعوت داشتم بعد دیدم توی خیابانها توی فضای باز سیگار ممنوع است، نه در اماکن دربسته، طرف بگوید سیگار خودم هست، ریه خودم است! حتی توی خیابان فضای باز، هرجای خیابان که سطل زباله است باید بروند همانجا که سطل آشغال است کنار زیالهها بایستند همانجا سیگار خودش را بکشد، خاموش کند بعد راه بیفتد. برای این که ته سیگارش را توی خیابان نیندازد کثیف بشود، مثلاً کروناست، خطر مرگ و میر عمومی است ولی بگوید من به ماسک عقیده ندارم! شما عقیده نداشته باش وقتی بیماری مسری است و دیگران در خطر هستند باید رعایت کنی، میخواهی عقیده داشته باش میخواهی نداشته باش داری به بقیه صدمه میزنی. اگر یک گناهی را کسی در حریم خصوصی دارد میکند خودش دارد پدر خودش را درمیآورد، آگاهش بکنید، نصیحتش بکنید، کمکش کنید مشکلش را حل کنید، مثلاً پیامبر(ص) میدیدند کسی فساد جنسی و فحشا دارد به او میگفتند که این کار نکن ولی کمک میکردند که ازدواج کند. یک وقتی حضرت امیر(ع) داشتند رد میشدند دیدند یک پسری آنجا ایستاده و مشغول خودارضایی است و دارد استمناء میکند، وقتی بیرون آمد، حضرت امیر(ع) گفتند بیا کارت دارم، او را بردند و پرسیدند چرا ازدواج نمیکنی و این کارها را میکنی؟ گفت آقا کسی به من زن نمیدهد من اصلاً پول ندارم چه کار کنم؟ حضرت امیر(ع) دستش را گرفتند و یکی پشت دست او زدند و گفتند اولاً این تعزیر تو. این مجازات که دیگر این کار را نکنی، بعد هم دستش را گرفتند و دارالحکومه بردند و گفتند کمک کنید وام بدهیم این ازدواج کند. از او پرسیدند که به دختر خاصی علاقه داری که با خانوادهاش هماهنگ کنیم ازدواج کنی. وام و ازدواج. پشت دستش بزن ولی باید کمک کنی ازدواج کند و مشکل را حل کن. اما حالا اگر کسی گفت آقا من میتوانم ازدواج کنم منتهی چون سخت است و مسئولیت دارد ازدواج نمیکنم و میخواهم همینطوری راحت باشم و فساد و... خب آنجا گفتند که در حریم خصوصیاش به خودش صدمه میزند اما در حریم عمومی اگر آمد همه بایستید نگاه کنید و بگویید به من چه، به ما چه! مثل همان کسی است که توی قایق دارد زیر خودش را سوراخ میکند، کل جامعه سقوط خواهد کرد.
و یک نصیحت هم علیه فرهنگ سرمایهداری و اشرافی، - این را دقت کنید – چون کل آرزوی بعضیها این است که اینجوری اینجوری بعد خیلی ثروتمند بشویم. پیامبر(ص) فرمودند ثروت در یک حدی که زندگیات تأمین شود در یک حدی لازم و مفید است اما هدف گرفتن این که چه کار کنم یک زندگی سرمایهداری و اشرافی داشته باشم؟ دیگر بقیه هیچی مهم نیست، نه خدا، نه آخرت، نه جامعه، نه عدالت، نه دیگران، نه اخلاق عمومی. فرمودند این کار را نکنید این یک نوع خودزنی و انتحار است. با مردهها همنشینی نکنید. گفتند مگر با مرده هم میشود همنشینی کرد؟ منظورتان از مرده کیست؟ «موتی» فرمودند سرمایهداران. فرمودند خیلی قاطی زندگی اشرافی و اینهایی که خیلی ثروتمند هستند و با دمشان گردو میشکنند و از این خوشگذرانی توی آن خوشگذرانی میروند، از این خوشگذرانی شیرجه توی آن یکی میروند، برایشان نه اخلاق، نه دیگران، نه جامعه، نه دین، نه عدالت، هیچی برایشان مهم نیست. پیامبر(ص) فرمود اینها مُردههای متحرکند! اینها زامبیاند! با اینها رفت و آمد نکنید. اینها خرابتان میکنند، ذهنتان را خراب میکنند جدول ارزشیتان را بهم میریزند و بهم میپاشند. با اینهایی که خیلی سرمایهدار و اشرافی هستند رفیق نشوید، با اینها رفت و آمد نکنید، این فرهنگ ساقط غیر انسانی است و اینها روی شما اثر میگذارد.
هشتگهای موضوعی